بعد از ماجرای دستگیری پولانسکی در سوئیس و اتفاق هایی که بعدش افتاد و در نهایت آزاد شدن استاد ، افسوس خوردم و با خودم گفتم که حیف دیگه فیلمی از پولانسکی نمیبینیم. تقریبا مطمئن بودم پولانسکی بزرگ با هفتاد و هفت سال سن و این همه جار و جنجال دوباره در زندگیش (شاید پر ماجرا و پر حاشیه ترین زندگی یک سینماگر در تاریخ سینما) دیگه دست به ساخت فیلمی نمیزنه. به خصوص این که به تازگی آخرین فیلمش اکران شده و فیلمسازی هم نیست که با سرعت فیلم بسازه. ولی در کمال تعجب خبر فیلم جدید پولانسکی اعلام شد:خدای کشتار(God of Carnage) و تاریخ اکران اون هم سال 2012 ، سالی که چندان هم دور نیست. این برای من خبر بی نهایت خوشحال کننده ای بود ، ولی چیزی که باعث خوشحالی بیشتر میشه طرح داستانی فیلم که تا خلاصه ای از اون را بخونید می فهمید که کار ، کار خود پولانسکی است.
داستان درباره ی دو جفت پدر و مادر است که بعد از دعوای پسرانشون یک جا جمع میشن تا مشکل را حل کنند اما گفتگوی خود آن ها به مشاجره ای تبدیل میشه که اوضاع را بدتر میکند.
فیلم اقتباسی است از نمایشنامه ای نوشته ی یاسمینا رضا ، نمایشنامه نویس فرانسوی از پدری ایرانی الاصل که فیلمنامه را هم به صورت مشترک با پولانسکی نوشته.یاسمینا رضا از مطرح ترین نمایشنامه نویس های حال حاضر است و به خاطر همین خدای کشتار جایزه های زیادی گرفته.او با پولانسکی هم یک همکاری در زمینه ی تئاتر دارد و پولانسکی نمایشنامه ای را که یاسمینا رضا بر اساس مسخ کافکا نوشته را اجرا کرده.
داستان فیلم هرچند به ظاهر ساده است ولی در پس این ساده بودنش و شخصیت هایی که همه از عوام هستند مطمئنا به عمق شخصیت ها نفوذ میکند (در واقع به طبقه ی اجتماعی اون ها) و بعد روانشناختی همیشگی آثار پولانسکی دارا است.در حقیقت طی این گفتگو و بحث ها بین پدر ومادر ها ، اون ها از ادای متمدن بودن و نقابی که بر چهره زدن خارج میشن و شخصیت واقعیشون آشکار میشود.
اما چرا از این خلاصه میشه فهمید که دنیا ، دنیایی است که پولانسکی تبحر خاصی در خلقش به بهترین شکل داره؟
خب در درجه اول داستان و از داستان که بگذریم میرسیم به این نکته : شخصیت های محدود در محیطی محدود یا بسته.نکته ای که در چند فیلم پولانسکی دیده میشه.
از اولین اثرش شروع کنیم به یکی از بهترین آثار او بر میخوریم. "چاقو در آب" داستان یک زوج که به قایق سواری میرند و جوان غریبه ای هم با اون ها همراه میشه. فیلمی با سه کاراکتر و یک قایق و یک دریاچه. پولانسکی از این طرح داستانی ساده و محدود یک تریلر روانشناختی عمیق درست میکنه که پر است از دیالوگ های نیشدار و اشاره های سیاسی ، اجتماعی تا حدی که فیلم در لهستان به مشکل بر خورد.
سومین فیلمش "Cul De Sac" یا بن بست هم درونمایه ی این چنینی داره . یک محیط محدود با سه شخصیت اصلی. که البته در این کاراکتر های دیگه ای هم وجود دارند اما عمده ی فیلم همون سه شخصیت اند. چندین سال بعد هم میخوریم به "مرگ و دوشیزه" در کارنامه ی پولانسکی که اون هم از حضور تنها سه کاراکتر ،با بازی بن کینگزلی،سیگورنی ویور و استوارت ویلسون بهره میبره و به یک تریلر عمیق روانشناختی درباره ی حقیقت میرسه.اثری درخشان و نفسگیر. این فیلم هم اقتباسی است از نمایشنامه ای نوشته ی آریل دورفمن.
و حالا هم خدای کشتار با همین ویژگی ها که به آدم اطمینان میدهد با یکی از کار های درجه یک پولانسکی مواجه خواهیم شد. بعد از "دروازه نهم" که فیلم ضعیفی در کارنامه پولانسکی محسوب میشود ، "پیانیست" و "الیور توییست" که زیاد به دنیای پولانسکی نزدیک نبودند و The Ghost Writer که بازگشت خیلی موفقی بود دوباره به دنیای خودش، این باز گشت با خدای کشتار کامل خواهد شد.
اما گروه بازیگران فیلم : کیت وینسلت ، کریستف والتز ، جودی فاستر و مت دیلون در فهرست اولیه ی بازیگران اعلام شدند اما تغییری در گروه بازیگران پیش اومد و جان سی رایلی جایگزین مت دیلون شد (البته نام دیلون هنوز در فهرست بازیگر های فیلم در imdb وجود دارد). گروه بازیگران اشتیاق را برای تماشای فیلم شدیدتر میکنند. جایگزینی جان سی رایلی که فکر نمیکنم هنوز قطعی باشد کمی عجیب است ولی تبحر پولانسکی در به انتخاب بازیگران به ما ثابت شده است. کار انتخاب بازیگر پولانسکی به قدری بی نظیر است که در بعضی آثارش هیچگونه نمیشود فرد دیگری را به جای آن شخصیت در نظر گرفت. کاترین دونو در "انزجار" با ان سردی و زیبایی خاصی که فقط در دونو وجود دارد ، میا فارو در "بچه ی رزمری"، جک نیکلسون در "محله ی چینی ها" ، خود پولانسکی در نقش ترلکوفسکی در "مستاجر" ، پیتر کایوتی در "ماه تلخ"، جانی دپ در "دروازه نهم" که بزرگترین نقطه ی قوت فیلم است و ادرین برودی در "پیانیست".
مطمئنم که "خدای کشتار" جز آثار درجه یک پولانسکی خواهد بود و امیدوارم بعد از این نوزدهمین فیلم بچه ی شیطان سینما در سال 2012 ،بتونیم بیستمین فیلمش را هم شاهد باشیم.
Inception
قصد لو دادن فیلمو ندارم !
فقط بگم که شاهکار محض ! تاثیر گذارترین فیلم زمانه ای که داریم درش زندگی می کنیم ! هر دورانی موقعی که بعضی از تعدادی محدود از فیلم ها اکران می شدن بعضی ها و البته سیل عظیمی بر این باور بودن که سینما در حد آخر خودشه :
inception اخر سینماست و تمام ! با اینکه واقعن همچین چیزی نیست ، مطمئنن باز اثری میاد که تازگی های دیگه ای داره اما خیلی دوست دارم اینو بگم که بگم اخر سینما اینسپشن هست !
مطمئنن خیلی فیلم سازها بعد از دیدن فیلم پیش خودشون به این فکر می کنن که ما داریم واسه چی فیلم میسازیم دیگه !؟
واقعن خوشحالم که یکی از بهترین تجربه های سینمایی رو داریم می گذرونیم دوستان و در اون دوره ای هستیم که یکی از بهترین شاهکار های سینمان و تاریخ در اون اکران شده .
محبوبترین و بزرگترین فیلم زندگیم بدون شک دارک نایت هست که با دیدن اینسپشن به پله ی دوم رفت و اینسپشن با اقتدار بهترین فیلم دوران زندگیم شد .
خب کمی صبر می کنیم تا دوستان دیگه هم این شاهکار رو ببینن و بعد مطالب و نکات زیادی رو باهم در اشتراک می ذاریم و تا اون موقع می شه این فیلم رو بارها و بارها دید و باهاش زندگی کرد !